زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

ارغون خان

اَرْغونْ‌خان ] [arqūn xān (د690ق/ 1291م)، پسر بزرگ اباقاخان، نوادۀ هلاگو و چهارمین ایلخان مغول در ایران. او پس از مرگ پدر، از خراسان به آذربایجان آمد و مدعی تخت و تاج او شد و پس‌از 3 سال جنگ با عمویش، احمدتگودار، به ایلخانی برگزیده شد. شمس‌الدین جوینی که به سبب همکاری با تگودار می‌خواست به هند بگریزد، از او طلب بخشش کرد و به کار گمارده شد، اما در پی توطئه‌ای، او و پسرانش به جرم اختلاس به دستور ارغون کشته شدند. همچنین ارغون، بوقا، وزیر خود را با کشف توطئه برضد او، و چند تن مظنون دیگر را به قتل رساند. با وزارت یافتن سعدالدولۀ یهودی با آنکه گفته می‌شد، دشمن مسلمانان است، دزدی و چپاول از بین رفت و اوضاع مالی سامان یافت. 
ارغون با شورشهایی روبه‌رو شد که از آن میان شورش امیر نوروز پسر ارغون آقا، 5 سال به درازا کشید. ارغون مانند پدرش بودایی بود و برای جنگ با ممالیک درصدد جلب حمایت پاپ هونوریوس چهارم و پس از او پاپ نیکولاس چهارم برآمد و پس از ناامیدی از آن دو، به فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه ‌نامه نوشت و برای جلب همکاری او وعده داد که 20 تا 30 هزار اسب به او پیشکش کند، اما سرانجام آخرین فرستادگان او در رُم ناکامانه خبر سقوط عکا و نابودی مسیحیان سوریه را شنیدند (689ق/ 1290م). 
ارغون در پایان عمر با گرایش به طریقۀ بخشیان (کاهنان بودایی) عزلت گزید و پس از چندی بیمار شد و چون شربتی که یکی از زنان حرم به او خوراند، به بیماری‌اش افزود، آن زن و چند زن دیگر را پس از شکنجه به آب افکندند. وی در باغچۀ اران درگذشت و به سنت مغول دفن شد. گفته‌اند وی به هر کار شری دست می‌زد از جمله آنکه بی‌گناهان بی‌شماری را بکشت. 
منابع‌اسلامی ازسفاکی و ظلم او و منابع مسیحی از ملاطفتش نسبت به مسیحیان یاد کرده‌اند. وی یکی از پسرانش را پس از غسل تعمید به افتخار پاپ، نیکولاس نامید. او فرمان داده بود که هیچ مسلمانی را به کار نگمارند. با این‌همه، مورخان از علاقه او به علوم و عنایتش به ساختن شهرها یاد کرده‌اند از آن جمله احداث شهر معروف سلطانیه که توسط اولجایتو گسترش یافت. از او 4 پسر به نامهای غازان، ییسوتیمور، اولجایتو و ختای اغول بازماند. نیز 10 سکه به خط و زبان کوفی اویغوری از او موجود است.* 

مآخذ

اهری، ابوبکر، تاریخ شیخ اویس، به کوشش وان لون، لاهه، 1373ق/ 1954م؛ بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1340ش؛ بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، 1371ش؛ ترابی طباطبایی، جمال، رسم الخط ایغوری، تبریز، 1351ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ همو، نزهة‌القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331ق؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362ش؛ ذهبی، محمد، دول‌الاسلام، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ همو، العبر، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، 1358ق/ 1940م؛ همو، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373ش؛ همو، سوانح الافکار، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، 1358ش؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمدیوسف نجم، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1364ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1340ش؛ ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1364ش؛ میرخواند، محمد، روضة‌الصفا، تهران، 1339ش؛ نویری، احمد، نهایة‌الارب، به کوشش سعید عاشور و دیگران، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، 1269ق/ 1853م؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.